پریناز عزیزم
عزیز دلم بالاخره من و بابایی برات اسم انتخاب کردیم ....پریناز فرشته زیبایی من ...پریناز بابا اسمیه که بابایی همش میخواد حرف بزنه میگه ...حال پریناز بابا خوبه ... عزیزم دلم برای این روزها تنگ میشه ...خوب بهمدیگه عادت کردیم ...این دوروز حرکتات خیلی کم بود ولی امروز خیلی حرکاتت بهتر بود ...امروز کمپوت اناناس گرفتم با ابمیوه زرد الو و شیر ...خیلی خوشت اومده یه کم فعال تر شدی الان هم مامانی داره میره وضو بگیر و نماز بخونه ...بابایی هم مدرسه مونده ...چون شب میخواد تبلیغات کنه دیگه نیومد خونه ...بهش گفتم بیا خونه گفت نه من شام هم نمیخورم چون امروز رفتم پیش داود و اون برام کیک و رانی گرفته من هم سیرم ... بیمه ماشین هم 19 تموم شده ...
نویسنده :
مامانی
21:17