هوا بس ناجوانمردانه گرم است
1/4/93 shuj 21:3 سلام عزیز دلم مامان امروز وقت دکتر داشتم ساعت 4:15 که من یک دقیقه زودتر حاضر بودم و زمانی که داشتم وارد ساختمان پزشکان اتیه میشدم ...ساعت رو نگاه کردم ساعت 4:14 دقیقه بود ...صدای قلبت رو شنیدم ...دیگه دلم میخواد در اغوشت بگیرم و این صدام رو با گوشهای خودم از نزدیک بشنوم تا اینکه صدای رو با کیت بشنوم ...به دکترم گفتم میخوام زایمانم طبیعی باشه گفت باید روزی نیم ساعت پیاده روی رو داشته باشی ...میدونستم اگه نمیگفتم تا الان نداشتم دعوا میکرد واسه همین یه کوچولو دروغ گفتم ... دایی ع خونه مامانی بود ...ساعت 7 رفت سرکار ...تی وی بابایی رو هم دید که متاسفانه برقا رفته بود و نتونست ببینه مشکل تی وی چیه امروز هم...
نویسنده :
مامانی
21:16