دوتا الماس کوچولویه دیگه
الان 4 تا الماس کوچولو داری ...دو تا بالا دوتا پایین
دیروز رفته بودیم پارک 8 بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشت توی پارک با نور کافی دیدم یه الماس کوچولو سمت راست و یکی دیگه هم سمت چپ دندونهای بالایی داره در میان ...
دیشب برای اولین بار صورتم رو نشون میدادم می اومدی زبون میزدی و میرفتی ...حتی صورت بابایی رو نشون دادم رفتی صورت بابایی رو لیس زدی قربونت برم هنوز بوسیدن رو یاد نگرفتی فلا توی کار لیس زدن به لپمون هستی ...
دیشب هم شب قدر بود اصلااااااااا نمیخوابیدی تا ساعت 2 که دیگه به زور بردمت خوابوندم خودم هم خوابم برد ...
کارهایی که این روزها انجام میدی :
پشتک زدن رو یاد گرفتی البته هنوز پل میزنی ولی نمیتونی پشتک بزنی
یاد گرفتی قهمقه میزنی میگی هع هع هع هععععع ...
دستت رو گاز مییگیری ولی کاری به بقیه نداری
شستت رو میزاری توی دهنت و چند دیقه ای کاملا میری توی فکر
بغل بابات که باشی عمرا بیای پایین دستت رو میزنی به چونه بابایی که یعنی منو ببر بیرون
غر زدن رو یاد گرفتی دیروز توی پارک میخواستی من ببرمت بگردونم اسباب بازی هات رو مکیریختم جلوت پرتشون میکردی خخخخ
خونه خاله و عمه که میریم عاشق اشپزخونه ای سریع میری اونجا یا تلفن نزدیکت باشه دیگه تا اخر با همون تلفن بازی میکنی
عاشق بیرون رفتن هستی با این سن کمت یه وروجک واقعی هستی ...هر کسی که بره بیرون میگی اِن اِن اِن یعنی منو با خودت ببر بیرون
پریروز رفته بودی پیش نی نی صدرا ...رفته بودی زن دایی مامان صدرا و میگفتی من نمیایم ...